صبح یه لحظه بیدار شدم؛چشمم یه دفعه افتاد بیرون پنجره؛این دیگه چیه؟!آسمون چرا شطرنجیه….چشمامو مالیدم؛با دقت نگاه کردم؛دیدم نه واقعا یه چیز هست؛بعد از چند لحظه که به حال اومدم دیدم پرنده ها دارن کوچ میکنن….چقدر غمگین کننده…یاد خاطرات پاییزی افتادم!
صبح یه لحظه بیدار شدم؛چشمم یه دفعه افتاد بیرون پنجره؛این دیگه چیه؟!آسمون چرا شطرنجیه….چشمامو مالیدم؛با دقت نگاه کردم؛دیدم نه واقعا یه چیز هست؛بعد از چند لحظه که به حال اومدم دیدم پرنده ها دارن کوچ میکنن….چقدر غمگین کننده…یاد خاطرات پاییزی افتادم!