بایگانی ماهیانه: ژوئن 2012

تکرار

نمیدونم چی شد که دست به کیبرد بردم;

به ندرت اینجا مینویسم;

امروز هدر رفت،مثه همه روزای زندگیم;

چندتا دیالوگ از چندتا فیلم:

  • چرا همه فکر میکنن که اومدن به این دنیا تا خوشبخت بشن؟ ( ۱/۲ ۸)
  • اگه خدایی وجود نداره،پس نیازه یه دونه بسازیم ( Easy Rider )

کمی خاطرات،کمی میگرن،کمی بزور خوابیدن،کمی بستنی،کمی فوتبال،اما خبری از درس نبود.

بذارید تا همینجا انزجار خودم رو از تحصیلات آکادمیک اعلام کنم،جایی که فقط استعدادها میسوزن،جایی که همه به سوی مسیری رونده میشن تا در راه رسیدن به هدف مشخص خودشون رو بسوزونن!

انسان باید مطالعه کنه،باید از تجربیات گذشتگان استفاده کنه،باید بجای اختراع چراغ در ساخت چرخ جدید کمک کنه.اما در زمینه‌ای که علاقه‌ی بیشتری به تلاش کردن در کسب تجربیات داره!

همه ما مجبور به اختیاریم;

return 0;

بدترین جمعه زندگیم

Eraser Head 1977

اشتباه نکنید

نمیخوام درباره امروز صحبت کنم

یه روزی بود،جمعه بود،روز قبلش فاز دوم آنفولانزام شروع شد و کارم به تزریقات کشید،نتونستم جمعه با بچه ها طبق برنامه قبلی برم کوه،جمعه خونه بودم،کسل کننده،به دلیل دارو ها هم نمیتونستم چیزی پردازش کنم یا رو چیزی کار کنم،مطالعه هم تعطیل،اوضام خراب بود،بعدظهر هم همه رفتن بیرون و من خونه تنها شدم،بچه ها بیرون بودن و گوشیشون انتن نمیداد،هیچکس جوابمو نمیداد،اوضاع خیلی خراب بود،هوا خفه،هوا خفه،هیچی حالمو خوب نمیکرد،وقتم گذشت،وقتمو گذروندم،شب شد،حالم کمی بهتر شد،تصمیم گرفتم فیلم ببینم،و فیلم Eraser Head 1977 رو دیدم و خوابیدم!

پی نوشت: Eraser Head فیلم خیلی سنگینیه،شاهکار بزرگترین سینماگر زنده،هیچ وقت وقتی کسل هستید،وقتی به دنبال فراقت هستید،وقتی حال ندارید،وقتی همه چیتون به هم ریخته،وقتی جمعست،نبینید!