مقدمه
من در شخصیتم فرد متدینی هستم، چون بهش نیاز دارم و این نوشتهها همواره بدور از هرگونه تفکر القایی، نتایج ساعتها تفکرمه که احتمالا غلط و یا احتمالا درسته و خوشبختانه هیچکس نمیتونه اونا رو اثبات و یا رد کنه، چون هیچچیز مشخص نیست حتی مشخص بودن همین جمله. تنها هدفم از انتشار اینه که حتی یک لحظه از دید دیگری به این تجرببات نگاه کنید. حالا چرکنویسهای چالشهای فکری خودم رو در قالب یک مجموعه منتشر میکنم که این پست فصل اولشه. لطفا نظراتتون رو در موردش بگید تا بتونیم به دیدهای بهتری دست پیدا کنیم.
حیات و بقا
اول حیات شکل میگیره و بعدش بقا معنی پیدا میکنه. تموم ارگانیسمهای توی دنیا فقط و فقط به دنبال بفا هستن. اینجا کسی با کسی دشمن نیست ولی وقتی بحث حیات به وسط میاد، دیگران رو قربانی حیات خودشون میکنن. از یک مثال خیلی ساده شروع میکنم: یک ویروس وقتی به میزبان میرسه، هدفش نابود کردن میزبان نیست، بلکه بقا خودشه. اگه میزبان رو نابود کنه خودش هم نابود میشه. ولی با میزبان، مدت زمان بیشتری میتونه حیات داشته باشه. بله حفظ حیات یا همون بقا. دو صفت و موصوفی که خیلی شنیدیم ولی کمتر فکر کردیم، راز بقا.
فنا
حالا این موجود در دنیای مادی ناچار به فناست و در نهایت مسیر حفظ حیاتش به نیستی میرسه، حیاتش رو از دست میده و تجزیه میشه. حالا اون دسته از ارگانیسمها که دارای خرد هستن (یعنی انسانها) میتونن از خردشون در راستای حل این معما استفاده کنن. اولین راه حل، بیان مساله جاودانگیه (حفظ حیات به مدت نامحدود).
جاودانگی
متاسفانه دنیای مادی اجازه جاودانه شدن رو نمیده، بنابراین خرد به راهحلهایی همچون ادامه زندگی در دنیای دیگر پس از مرگ، تولد دوباره در دنیای کنونی به شکلی دیگر پس از مرگ و موارد مشابه میرسه. اینها راهحلهای پس از راه حل اوله. اولین راهحل برای جاودانگی تولید مثله. یعنی در حقیقت جاندار با تولید مثل خودش رو (ماهیت وجودیت)جاودانه میکنه.
پیچیدگی
مشکل اساسی اینجاست که این روند سوال و پاسخ، مدت زمان زیادی طول کشیده تا به اینجا برسه و به پیچیدگی وحشتناکی منجر شده. اینقدر که سردرگم و گیج به دنبال فلسفه وجود میگردیم.